"ميراثي" كه ماند
دهه |
1391/5/1
گزارش پايگاه اطلاع رساني مركز كردشگري علمي – فرهنگي دانشجويان ايران(istta) به نقل از بهار از عمر تشکيلات مربوط به آثار باستاني و ميراثفرهنگي در ايران و تلاشهاي نخستين براي کسب استقلال در زمينه فعاليتهاي باستانشناسي، بيش از ??سال ميگذرد. سال ???? «انجمن آثار ملي» که بعدها به «انجمن آثار و مفاخر فرهنگي» تغييرنام يافت تشکيل شد و در پي آن تعدادي از فرهنگيان و سياستمداران کشور، با تصويب اساسنامهاي در ?? ماده کوشيدند تا گامهاي نخستين را براي حفظ و حراست از آثار و يادگارهاي تاريخي و فرهنگي کشور بردارند. در آغاز، کار اين انجمن به برگزاري جلسههاي سخنراني مربوط به آثار تاريخي و ادبيات و هنر ايران و ساخت آرامگاه براي شاعران و بزرگان محدود بود ولي رفتهرفته با نمايانتر شدن اهميت ميراث فرهنگي، دامنه فعاليتها در اين زمينه نيز افزايش يافت و 14سال پس از تشکيل انجمن، «موزه ايران باستان» با هدف نگهداري از آثار باستاني و تاريخي کشور گشايش يافت.
در سال ???? نيز «قانون عتيقات» از تصويب مجلس گذشت که مهمترين ماده آن به وضعيت مالکيت اشياي تاريخي و فرهنگي ميپرداخت. ولي بيگمان ريشههاي توجه به مقوله ميراثفرهنگي در ايران قدمتي بيش از اين داشته است. در زمان قاجاريان و با ورود جهانگردان و سياستمداران اروپايي به خاورميانه و نيز ايران و توجهي که اينان به آثار تاريخي و باستاني نشان ميدادند، واليان و حاکمان محلي و نيز شاهان قاجار نيز به اين موضوع علاقه نشان دادند. کم نيستند محوطههاي باستاني در ايران که پيشينه کاوش در آنها از پيشينه ورود يا رشد علم «باستانشناسي» طولانيتر است. در حقيقت در آنزمان بحث مادي و ارزش آثار عتيقه براي حاکمان وقت بيش از هر بحث ديگري اهميت داشت و اين مسئله از توافقي که ميان خارجيان و حاکمان و واليان محلي سر موضوع آثار يافتشده برقرار ميشد، به خوبي پيداست. نمونه بارز اين امر همان آشي است که ابتدا ناصرالدينشاه و سپس مظفرالدينشاه براي ميراث باستاني ايران پختند و امتياز انحصاري هر نوع فعاليت باستانشناختي را به فرانسويها واگذار کردند.
شايد بتوان بالارفتن تب ميراث فرهنگي و تاريخي در ايران به عنوان ميراثي معنوي را به تحولات سياسي گسترده در دوران حکومت پهلوي نخست منسوب دانست. در اين زمان نهتنها طبقه حاکم، بلکه نگاه جامعه و بسياري از روشنفکران و صاحبانمنصب در کشور نسبت به عملکرد خارجيها دستخوش تغيير و درنهايت سبب شد تا قرارداد ننگين امتياز انحصاري فرانسويها توسط مجلس شوراي ملي براي هميشه لغو شود. تلاش براي ملي کردن فعاليت و نظارت بر فعاليتهاي باستانشناسي در ايران نيز زاييده همين دوره است. با قطع شدن پاي باستانشناسان فرانسوي از ايران و بهويژه کاوشهاي شوش، هياتهاي خارجي ديگري به ايران آمدند، اما اينبار با حضور دانشآموختگان ايراني مشغول به فعاليتهاي ميداني شدند.
در ابتداي کار ايرانياني با اين گروهها همراه شدند که بيشتر منصبهاي سياسي يا نامربوط به باستانشناسي داشتند؛ زيرا هنوز تا آنزمان باستانشناسي در ايران جايگاه علمي خود را پيدا نکرده بود. در سال ???? و با تاسيس «دانشگاه تهران»، «باستانشناسي» کمکم از حالت «خارجي» به مسئلهاي «ملي» تبديل و زمينه پژوهشهاي مستقل ايراني نيز پديدار شد. تحولات سياسي در اين دوره و تغيير نگاه و تفکر به ميراث فرهنگي بهويژه در ميان قشر روشنفکر و تحصيلکرده از بزرگترين عواملي هستند که به اين رخدادهاي فراوان در مقوله ميراث فرهنگي و باستانشناسي انجاميدند. تا سالهاي سال پرداختن به گذشته و بررسي و پژوهش در باب تاريخ ايران، همچون ابزاري نيرومند، نقش مهمي را در راه باليدن و غرور و افتخارآفريني ملي بازي کرد. در سالهاي پس از انقلاب نيز نوع نگرش به موضوع ميراث فرهنگي بارها متحول شد و اکنون نيز وضعيتي بر خود ميبيند که انگار بايد براي رسيدن به آرمان و اهداف عالي ميراثفرهنگي، کمر همت بست و از نقطه صفر شروع کرد! تشکيلات مرتبط با ميراثفرهنگي در ايران از ابتداي پديدارياش تاکنون، شکلهاي گوناگوني را بر خود ديد.
بارها و بارها تغيير کرد و ادارهها و ادارهکلها و درنهايت سازمانهايي تشکيل شدند و هربار در گيرودار تغيير در شکل و شمايل، چارچوب و حتي اهداف و فعاليتها در اين حوزه نيز تغيير کرد. آنچه در اين رهگذر خودنمايي کرد، سايه سنگين سياست بر سر ميراثفرهنگي بود. چه آن زمانهايي که سياستمداران براي توجيه خود و پررنگ نشان دادن نقش خود «ميراثي» شدند و چه آن زمانهايي که ميراث به واسطه تغيير نوع نگرش آنها و در پي آن روشنفکران و ديگر اقشار، «سياسي» پنداشته شد. آنچه در اين ميان تنها به عنوان يک شعار باقي ماند، «نقش معنوي ميراثفرهنگي» بود؛ اينکه ميراثفرهنگي ثروتي ملي است، تعلق به فرد و حکومت و قشر و زمان خاصي ندارد، بايد به بهترين شکل و روش ممکن در حفظ آن کوشيد و از نسلي به نسلي ديگر منتقل کرد. در چند سال گذشته که شاهد پسرفت در امر نگهداري از ميراثفرهنگي و آثار و بافتهاي تاريخي و نيز پژوهش در اين مقوله بودهايم نيز اين نوع شعارها همواره شنيده شد و در پاي تريبون ادعاي اهميت ميراث فرهنگي، سخنها به زبان آمد.
هرچند بزرگاني همچون سيدمحمدتقي مصطفوي، عزتالله نگهبان، فيروز باقرزاده، مهدي حجت، سيدمحمد بهشتي، مسعود آذرنوش و … هر يک اميرکبيروار در مقاطع گوناگون کوشيدند تا ميراثفرهنگي را به جايگاه واقعي خود نزديک سازند، ولي با کناررفتن هر يک از آنان، بار ديگر سايه سياست و بيتدبيري سنگيني خود را به رخ ميراثفرهنگي کشيد. اما بهراستي مشکل کجاست؟ پاسخ اين پرسش شايد چندان آسان نباشد، ولي ميتوان مبحث را اينگونه گشود که ماهيت و اهميت مقولهاي همچون «ميراث فرهنگي» بهگونهاي است که با تحول در ساختارهاي سياسي، ابزار و بازيچه دست سياست ميشود. شايد بايد بيشتر کوشيد که نه «ميراث سياسي» داشت و نه «سياست ميراثي»! که در اين راه بيگمان نخستين گام تبديل «ميراث فرهنگي» به نهادي دولتي ولي صرفا فرهنگي و سپردن آن به دست متوليان بهراستي «ميراثي» آن خواهد بود
منبع : دانشجويان ايران
آخرین خبرها گردشگری
بیشترپربازدیدترین اخبار گردشگری
بیشترچرا تاریخ باید تاوان بلندپروازیها را پس دهد؟
1398/5/9
74089
رشد درآمد گردشگری ترکیه
1398/5/9
73391
تلاش شهر جهانی برای رفع مشکل نیروی ماهر صنعت گردشگری
1398/5/9
72244
بازداشت و جریمه برای زائران سیگاری در عربستان
1398/5/8
71535
همکاریهای بین موزهای ایران و بلژیک کلید خورد
1398/5/8
39669

